شب قدر، شب نزدیک بودن قلوب پیش از پیش به خدا.شب ترس از دادرسی، شب خواستن حاجت از مولا و شب زنده داری.مولایم دیشب ، شب زنده دار بودم وزنده دار تمامی شهامت هایت ، تمامی خلوصت ، پاکیت و مردانگی ات و شجاعتت بودم.ای ایتام یتیمان ، ای دادخواه مظلومان ، حاجتم را دریاب. مولا کاش اینجا بودی.مولا حاجت بنده درمانده ات را دریاب .از آنهایی که خواهرم را اینگونه جلای وطن می سازند در این شب عزیزازت تقاضا دارم دربه درشان سازی. داوری تو را می خواهم.امروز را بخاطر من، بخاطر غم هایمان، بخاطر معصومیت خواهرم به پا خیز،بخاطر دستان زحمت کش پدرم به پا خیز، تنها داوری تو را می خواهم. دیدی مولایم چیکار کردند بر سر خواهرم؟ دیدی آه مان را؟ دیدی قدرت وریاشان را؟ دربه درشان ساز.به سزای عملشان برسان ای مولای من. توا ص عملشان حاجت من هست. دیدی پدر معلمم را که ما را به پویندگی علم ودانش عادت داده است، چگونه ثمره دسترنجش را به آفت کثیف خودشان آلودند .شوق به علم آموختن را در وجودش آن سه وحشی بیسواد فاسد سرکوب کردند.از داغ نبودت روزها و سالها گریستم، ولی اشکی را که به زور گریاند ند را، به تو و تیغ عدالتت می سپارم.
با تو این ثانیه ها
خدایا
خدایا یک معجزه محتاجم
هفت سال گذر از جوانی ات
آدمها چه راحت با جابجایی یک نقطه از خدا،جدا میشن
داره 5 سال میشه.مگه نه؟
چون گُل زی نه چون گِل
.....
پنجشنبه ایی دیگر
.....
خدایا در این شب های قدرخواهشی از درگاهت دارم ....
شب قدر
....
امروز را نیز به خاطر مرگ آرزوهایت به روز میکنم
[همه عناوین(20)]
بازدید دیروز: 1
کل بازدید :18091